امروز فهمیده دیابت داره
میگه خسته شدم از این زندگی
انقدر قند و شیرینی میخورم
زودتر بمیرم راحت بشم
سر یه مساله مهم با خواهرش ( همون عمه ام) چند ساله قطع رابطه کردیم
عمه ام به بابام و ما خیلی ظلم کرد و عذاب مون داد
از اون موقع زندگی براش جهنم شده افسردگی گرفته
دیگه هیچی براش ارزش نداره فکر میکنه چون دیگه با عمه ام قطع رابطه کرده دنیا به آخر رسیده
انقدر بابام افسرده شده دیگه میخوام برم به عمه ام بگم غلط کردیم بخاطر ظلم هایی که بهمون کردی عذابایی که بهمون دادی باهات قطع رابطه کردیم بیا با بابام آشتی کن😭😭😭