برادرم یه خانم رو اومده به مادرم معرفی کرده میخوادش برای ازدواج ... برادرم ۲۹سالشه مجرد،
خانم ۵سال از برادرم بزرگتر یه دختر ۱۰ ساله هم داره طلاق گرفته ... خلاصه برادرم به مادرم جریان زندگی قبلشو نگفته مادر بیچاره از همه جا بی خبر رفته محل کار دختر که با مادرم تلفنی هماهنگ کرده بود که از نزدیک مامانم مثلا ببیندش خلاصه مادرمم دیدش خیییلی خوشش اومد و گفت قشنگه فقط اختلاف سنیشون میمونه که مهم نیست چون پسرم خوشش اومده از این دختر ...
چند روز بعد دختر به مادرم زنگ میزنه میگه واقعیت زندگی من جریانش اینه مادرم خیییلی ناراحت شد که اول کار داداشم بهش نگفت و حتی مادر رفت محل کار خانم و بازم همه چی رو دختر خانم به مادرم نگفت ... مادرم کلا خییییلی از رفتار سیاسی کار خانم ناراحت شد و مخالفت شدید با داداشم کرد ...
الان که دیگه یکی دو سال از داستان میگذره داداشم میگه رزومه ات بده برو فلان جا برو سر کار مادرم متوجه می شه مدیر عامل برادر این خانم هستن ...
داداشم همچنان با خانمه هستن ولش نکرده خانم هم هر چند وقت یکبار یه نقشه ای میکشه که تو خانواده نفوذ کنه کلا موندیم تو داستان ...
آخه خانمی که یه دختر اونم ۱۰ یا ۱۱ سال داره با یه پسر جووون اصلا خوشبخت میشن؟ ... داداشم خییییلی کم حرف، خوش قلب، آروم هستش کاملا مشخصه و پرواضح که این خانم خیییلی حساب شده و با سیاسته این طرح و نقشه ها رو جلو پا داداشم میزاره چون برادرم خییییییلی آرومه و کم حرفه ما اصلا سیاستی از برادرمون تاکنون ندیدیم نمیدونم بخدا شایدم زیر سر برادرمه ... والا سر در نمیاریم اما نگران عاقبت کار هستیم خدای نکرده