خلاصه بگم ما یه خانواده ی آروم و با آبرو ایم که محال ممکنه داداشم دردسر درست کرده باشه یا خلافی کرده باشه
موضوع اینه که اصلا نمیدونم داداشم چشه ،چیکار کرده که یک ساله در ظاهر میخنده ولی از درون داره میمیره ،آشوبه ،نمیتونه تو جمع باشه ،یهو میزنه زیر گریه ،چند بار میخواسته خود ک شی کنه لحظه آخر منصرف میشه ،نمونش همین دیشب
برداشته به بابام پیامک داده آخرشم‌نوشته حلال کنید خدافظ،که بابام نفهمید مسیر 1ساعته رو‌چطور تو بیست دقیقه اومد و واقعا هم قرص برنج گیر آورده بود که بخوره.. نصف شبا میزنه بیرون دم صبح برمیگرده
مشکل اینجاست جرات نمیکنه چیزی بگه ،هرررچقدر میگیم میگه نمیتونم میکشنم ،نمیتونم ،میگیم به ما نمیتونی بگی بریم روانشناس میگه به هیچکس نمیتونم چیزی بگم
گاهی توهم میزنه میگه جن دیدم
داریم دیوونه میشیم از دستش ،همش میترسیم واقعا خودشو بکشه ،به خدا منی که اصلا به دعا و دعانویس اعتقادی نداشتم کم کم دارم معتقد میشم بهش که یکیو پیدا کنم بریم بپرسیم این چشه ،مامانمم دائم داره قران و نماز میخونه،نذر میده ولی بازم هیچی به هیچی
