سلام
مامانم چند روزه بیمارستان هست
معده شو کامل برداشتند ( برای عدم سرایت بیشتر سرطان ) تا اینکه دیشب گفتن به خاطر سیمی درمانی و کم شدن سلول های سفید خون عفونت خون گرفته و هوشیاری سطح پنج داره
الان توی ای سیو هست
احتمال مرگ هست ؟
تو نت هرچی میزنم جواب درستی نیست !!
من نمیفهمم احتمال مرگ هست یا نه
بابام زنگ زده میگه خیلی کینه ای هستی الهی خیر نبینی
منم دلم شکست گفتم تو نامرد بودی که این حال و روز من شده چطور واسه اون دوتا دختر سوگولی ازدواج اختیاری بود منو با برادر زادت بد بخت کردی
هرچی سرت اومده حقت بوده
گفتم واسه مرگش هم نمیام
گویا بابام گریه کرده و علت گریه هاش به گوش شوهرم رسیده
اومد تا خوردم کتکم رده که تا عصر پا میشی میری بیمارستان اگر نه میکشمت
من آدم کینه ای نیستم حتی مهربونم هستم به جون بچه هام
ولی مامانم واقعا منو دوستم نداشت
کل بچگی من پر از خاطراتی هست که تبعیض بین من و دوتا خواهر دیگم بود
فاصله سنی مون هم در حد یکی دو ساله ( من بزرگ ترم ) الان دوتا خواهرم خیلی حال شون بده ولی من برام تفاوتی نداره فقط یکم ناراحتم
اگر شوهرم احساساتی نمیشد مشکلی نداشتم
نه میتونم جلوی کتک های مقاومت کنم نه دلم راضی میشه برم
چون همیشه وقتی مامانم بهم بدی کرد یا بین ما فرق گزاشت میگفتم بزار بمیری برات گریه نمیکنم
بزار بمیری نمیام سر خاکت
بزار پیر بشی نمیگم کی هستی اصلا
الان میخوام به قولم با خودم وفا کنم