بمیرم 😔
همه اینا ب کنار فشار روانی ک ب ادم وارد میشه ی بحث دیگست
مادرشوهر من خیلی حرفه ایه جلو شوهرم یجوووور با من حرف میزنه انگار فرشته ست منو تاج سرشون میکنن ولی وقتی تنهاییم عذابایی میده ک اون سرش نا پیدا بعد شوهرم باورش نمیشه هیچکدومو
واقعن توصیف کردنش برام سخته
بارها سسر این ک زود خونه بگیریم منو ب جون شوهرم انداخت بعد خودشو میکشید عقب طرف شوهرمو میگرف ب من میگف چته عجله میکنی مگه پسرم عقل نداره خودش چرا بهش فشار میاری میلینی پول نداره
بعد ب شوهرم میگفتم بخدا خودش گفت بهت بگم اینارو قرار شد صداشو ضبط کنم براش اینقد زرنگ بود وقتایی گوشی دستمبود حرف نمیزد، مثلا در ظرف شستنی چیزی بودم یهو میومد باز میرفت تو مخم
ی ماه اولی ک اومدیم خونه خودمون بخاطر همین حرفا انگار من وارد جهنم شده بودم بابت هرچی ببخشم بابت اون یک ماه هیچوقت نمیبخشمش بدترین روزای زندگیم دوران عقد ب علاوه ی ماه اول خونه داریم بود