2777
2789

سلام 

یکم زیادی مفصله ادامشو تیکه مینوسم

من سال ۴۰۰ عقد کردم و سال پیش عروسی 

طبقه بالا مادر شوهرم زندگی میکردیم و خواهر شوهرم اونیکی کوچه بود خونش

شوهرم شدیدا ادم سست و دهن بینیه و بر عکس مادر و خواهرش شدیدا سلیطه و زبون باز 

من خیلی اختلافات داشتم و هیچی نمیگفتم روز ب روز بدتر میشد ب قدری ک متنفر شده بودم از شوهرم و حتی نمیخواستم یلحظه ببینمش یبار هم کارمون ب دادگاه افتاده بود ک با پا درمیونی اشتی کردیم 

ولی همش اذیت میشدم با حرفت رفتارا تیکه هاشون و هر وقتم گله میکردم ب شوهرم حرفش یه چیز بود ک دوست نداری برو خونه بابات همینه و هست

چند روز پیش من با دوستم قرار بود برم بیرون و شوهرم کاملا در جریان بود حتی پول داد بهم ک یچیزی بگیر بخورین و منم رفتم از اونجام رفتم خونه شام درست کردم و شوهرم اومد سر سفره شام بهم گف چته اینکارا چیه برا چی ناراحتی منم گفتم من کجا ناراحتم چی میگی خواهرشم طبقه پایین بود اومد بالا برا خاطر صدای شوهرم ک داد میزد و شروع کرد داد و بیداد ک چرا با اون ج....رفتی بیرون مگه  هزار بار بهت نگفتم نرو ما ابرو داریم  و اینا...برا اینم میگف ب دوستم ج... چون طلاق گرفته

بقیشو مینویسم الان 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بعدش من گفتم شوهرم خبر داره خودش گف برو تو چرا دخالت میکنی مگه چیکاره ای ک گفت من همه کاره ام و برگشت ب من حرفای بد ک تو خودتم ج... هستی و زیر سرت ادم داری و شروع کرد حرفای خیلی بدی زد...منم چون میدونستم قراره فحش بده وقتی اومد خونمون همون لحظه زدم ظبط صدا و همه اینا رو دارم تو گوشیم حتی برگشت ب خانوادم فحشای بدی داد در حالی ک من کلا چیزی نمیگفتم و سکوت کرده بودم فقط زنگ زدم به دایی شوهرم ک در جریانه دعواهای قبلیمون بود و گفتم بیا خونمون 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792