از اونجایی ک کلا خونه ما دعواس بلند شدم اومدم بیرون من تازه نامزد کردم زنگ زدم خاهرم اسم بابام علی گفتم علی خونس گقت اره بابامم شنید ب خاهرم گفت بدترین کارو کردم این ب پسر خوب دادم تورو ب کسی میدم بدبخت بشی گفت خاهرت اومد خونه بگو با من حرف نزنه گفت هرچی هست خونه بخورید تموم ببخشید شومبول میپزم میدم بهتون بخدا موندم کسی درکم نمیکنه نمستونم ب نامزدم لگم دیروز ی میز وسط بزرگ سر من شکونند کلی مجسمه رو سرم شکشت چیکار کنم