با شوهرم بحثم شد بعد ی کم فحش و داد زد و زد تو صورتش مث دیوونه ها بعد پاشد بره لباسشو پوشید خودشو جمع کرد رو زمین قلبشو گرفت بعد گفتم چته زنگ بزنم اورژانس، بعد پاشد رفت تو کوچه منم یکم دیگه رفتم دنبالش تو کوچه جلو خونه بغلی نشسته بود گفتم زنده ای گفت بتوچه سلیطه گفتم من! گفت آشوبی(چون من آرومم و اون بلد نیست حرف زدن راجع به مشکلاتو)بعد فحش داد و اومد تو خونه فک کردم میخاد بمونه دیگه
در عین اینکه ناله میکرد و دستش رو قلبش بود اومدیم خونه منم لباس تو خونگی پوشیدم یهو گوشیشو برداشت کلید منم برد منم گفتم اگه حالت بده باهم بریم دکتر
خودش رفت منم آماده شدم رفتم و کلیدمو برده بود
هرچی زنگ زدم جواب نداد اس دادم جلو درم باز ج نداد یکم گذشت دیدم از دور اومد، گفتم کجایی داشتم زنگ میزدم مامانت اینا گفت زنگ زدی گفتم نه، بنظر شما فیلمشه ؟ نمیدونم چکار کنم