سلام اول ازهمه....من خلاصه حرف میزنم براتون پدرو مادرمن اختلاف داشتن مادرمنم دارای یه پدرمادربی مسعولیته که ازخدامیخوام واقعا ازته دلم میخوام جونشونو بگیره عذابن یعنی خاک توسرشون..اقا این مامان من بایه اقایی درارتباط بوده که الان منی که میترسم ازهرچیزی بدن خودم سرشو میبرم جلوهمه یعنی طوری روحم خنک میشه که نگو... مامان من چندمدتی بوده و رکب خورده... میدونین دیگه بازیچه اقا الان میگزره حالا از اون موقع و این اقا یه اقای سمج البته بهتر بگیم بیناموص سمجه که هی میره میاد پیام میده و تهدید پیش همه و مادر خاک برسرمنم میترسه بابام میدونه و میگه قانونی بره ولی همه ماجرارو بهش نمیگه خاک توسزش..... این اقا نامه چرت و پرت تهدید و هرچیزی خرج میده پدرمادرش چندباری شکایت کردن و این اقاگفته من نمیشناسم اصلا اینارو.... و مهم اینه که من الان ما البته ابروووووو داریم ابروی زندگی من ادمیم تو سن ازدواج بنظرتون چی میشه اگه این مورد به گوش یکی بخوره خنده دار نیست واقعا بنظرم خداوجودنداره