دوستان ممنون میشم کاملا منطقی منو راهنمایی کنید
مادر همسر من خیلی به شوهرم وابستس
و بسیار هم کنترل گر بوده در زمان مجردی همسرم
از این مدلا که مثلا روزا که شوهرم سرکار بوده هی پیام میداده ناهار خوردی میوه خوردی چایی بخور و فلان (شوهرم بالای 30 سالشه) و به هر حال بچه سال نبوده که نیاز به چک شدن توسط مادر داشته باشه
مادر همسرم خیلی رابطه خوبی با شوهرش (پدر شوهرم) نداره و یه جورایی از ابتدای آشنایی من متوجه شدم که این مادر همیشه خلا عاطفی وجودش رو با همسر من پر میکرده
حالا که ما ازدواج کردیم و مستقل شدیم خیلی زیاد با همسر من ارتباط داره
و هر موضوع کوچک یا بزرگی رو زنگ میزنه بهش میگه
مثلا مشخصا سرکار زنگ میزنه به شوهرم میگه که نوه عمه فلانی به دنیا اومده پسر بوده اسمشو گذاشتن فلان (چیزای خانمانه ای که اصن ربطی به همسر من نداره)
بعد خیلی کم به من زنگ میزنه یه وقتا هم که میزنه میگه تازه سراغ شوهرمو از من میگیره میگه چند روزه باهاش حرف نزدم در صورتی که گوشی همسرمو که میبینم مثلا صبح همون روز و دیروزش با همسرم حرف زده بوده تلفنی
بعد مثلا یه وقتا سراغ خواهر شوهرام رو میگیرم ازش میگه چند روزه به دخترا زنگ نزدم
پس چرا به شوهر من که پسرشه هر روز زنگ میزنه؟؟
لطفا نگید رابطه مادر فرزندیه و میخوای خرابش کنی
من هیچ وقت نمیخوام از هم جداشون کنم
ولی به خدا من که دخترم هفته ای دو بار با مادرم تلفنی میحرفم نه هر روز
چطوری میتونم بدون جر و بحث این موضوع رو حل کنم
چون واقعا داره اذیتم میکنه