واقعی نظر بدید..از مقایسه های دیگران خسته شدم...
منو اون یه زندگی داریم.ک بعدش ما اومدیم روستا.و اوناموندن شهر.همین اول بگم..به هییییییچ عنوان پشیمون نیستم از این مهاجرت..جون همچین برامون بعترشده...خیییلی بهتر.
خونم بزرگو ترتمیییز..کلاام دی آف های گلاس..سرامیک..دوتاخواب بزرگ نورگیر..حالش بزرگ و نورگیر...ماشین..حیاط ترتمیزباچندتادرخت سیبو انگور و آلو..درخت گل...به لحاظ مالی هم خوبیم.همین هفته شوهرم ۱۶۰نومن طلا خریده برام...
بنده خداجاریم ولی همش میخادبکوبه توسرم روستااومدنمو..درحالی کلی قرضوبدهی دارن..مستاجرن..با سه تا بچه.شوهرش اصلاخونه نیست.بسکه کار میکنه..
ولی همش منوتحقیرمیکنه..مادرشورمم همینطور..همش تعریفشومیکنن..و منو میبرم زیرسوال..چکارکنم