امسال میره پیش دبستانی پسرش
منم هفته پیش رفته بودم شهرکتاب ذوق کردم واسه خودم چند تا لوازمتحریر گرفتم(مداد طرحدار و پاککن ماژیک رنگی و یدونه دفتر)
دیروز اوممده خونمون رقته سر میزم که هرچی اضافه داری بده نگه دارم واسه پسرم
بعد بدون اجازه پاک کن و ماژیکامو برداشته داده دست بچش که اینارو دختر خاله واست هدیه خریده برگشته بهم میگا تو که بچه نیستی دانشجویی مثلا اینارو بزار این استفاده کنه
خب منم کار میکنم زحمت میکشم میرم واسه خودم وسیله میخرم که هدیه بشه واسه بچش ناراحت میشم خب
منم مثل خودش پررو بازی دراوردم گرفتم از دست بچش گفتم ادم بهتره هرچی نیاز داره از باباش بخواد براش تهیه کنه دخترخاله خودش اینارو لازم داره
مامانم میگه خوب کاری کردی
ولی خالم رفته تو گروه خانوادگیمامانم کلی دری وری گفته که بچم دلش شکسته
خب من چیکار کنم وقتی درامد شوهرت خوبه برو بخر منم ادمم خب