ما سه تا جاریم
ی روز باهم رفته بودیم بازار دیگه تا بیایم برسیم خونه شد موقع شام جاریمم مقصد اسنپ رو زد خونه ما یعنی همگی بعد بازار اومدن خونه ما بعد من خسته بودم اینا دیگه وقت نشد غذا بزارم و چند سریم اینجور شده بود ک جارییام شام رو الکی بندازن خونه ما اصلا دلم نبود غذا درست کنم ک توافق کردیم کباب سفارش بریم و اون جاریم ک داشت سفارش میداد گفت بیارین پولشو بدین حالا شوهرم میگه پولارو چیکار کردی ماام خب گفتیم بیارم پول شام خودمونو بدیم دیگه خلاصه اون غذا رو سفارش داد و
منم برنج و اینا دم کردم مخلفات شام رو حاضر میکردم دیدم جاریم رفت کباب ها رو از دم در تحویل گرفت خوشحال و خندان اومد خلاصه مردا از سر کار اومدن و سفره رو باز کردیم داشتیم غذا میخوردیم ک برادرشوهرم گفت مهمون من باشین هر کی پول غذا رو داده من بدم بهش(شوهر همین جاریم ک غذا سفارش داد) بعد شوهر من گفت ن نمیخاد خودم حساب کردم (مغازه همسرم جلوی در خونمونه دیده پیک غذا اورده رفته حساب کرده داده جاریم بیاره جاریمم اصلا نگفته ما قرار بوده همگی پول غذا رو بدیم) ی چند تا کباب ک این حرفا رو نداره بعد جاریم پرید وسط ک ن اشکال نداره حالا ی بارم ما میخریم (ک هیچ وقت اون ی بار نرسید) منو میگی داشتم میسوختم هم پول دونگ غذا داده بودم ب جاریم هم شوهرم پول کبابارو حساب کرده بود حالا جهنم ک شوهرم حساب کرده بود اون پولیم ک قبلا گرفته بود رو هم اصلا ب روش نیاورد منم دیگه اخرین بارم شد با همچین ادمی رفت و امد کنم