تو عنوان نمیشد کلمه دوس پسر بنویسم
بچه ها رفته بودیم دیشب بیرون
منم بیلر پوشیده بودم با پیرهن سفید و موهامو خرگوشی بسته بودم .یه اقایی ب دوس پسرم گف خواهرت داره همه جارو بهم میریزه 😑من کار خاصی نمیکردم رفته بودم تو فروشگاه جای اجناس باهم جابجا میکردم .نمیدونم چرا کرم درونم فعال شده بود اینم اومد تو با قیافه نگران تا منو دید دوید سمتم منم فرار کردم خوردم ب کیسه برنج خوردم زمین 😠وای کف زمین پخش شدم .انقد خندید یه دستمو نگرف بلندم کنه منم واس اینکه ضایع نشم پاشدم ب راه رفتن دیدم نمیاد نشسته رو زمین ...🥲از لجش یه سطل ماست برداشتم رفتم سمت صندوق .مسئولش داشت میخندید ...نمیدونم چرا ماست برداشتم اومد حساب کرد ..تا اخر شب سطل ماست دستم بود راه میرفتیم یه قاشق من میخوردم یه قاشق اون ...
دیگ تا عمر دارم نمیرم اون فروشگاه 😑🫷