بهم زدن نامزدی

من بایکی دوستم حدود 6ساله ایشون اومدن الان 4ماهه خاستگاری من که بماند چقد جیگرم خون کردن مامانش چقد یرمهریه چونه زد وهنوز میزنه و نامزدیمون روهواس الانم اقاخودش ازکار اومده بیرون میگه بهم فشارمیاد میخام برم ی جا دگ کارکنم میگم تو این مدت 4ماه هی شرکت عوض کردی الان خانوادم میگن طرف جنم کار نداره

دارم مینویسم عزیزم بمون راهنمایی کن

قبول نکرد میگه نه تواینجوری فکرمیکنی حالا مامانش باز زنگ زده مهریه کم کنید وگرنه من بهم میزنم اونم به مامانش گفت تو چکاره ای بهم بزنی من نمیزارم بابام گف با مامانت به توافق برس من مشکلی ندارم چون همودوس دارین الان میگه مامانم بازمهریه کمتر کرده میگه وگرنه عروسیتون نمیام

اینا بماند الان میگم خب کی میری سرکار میگه من اومدم خاستگاری بقیش پاخودت چون من کارجدیدی راه انداحتم هنوز درامدم زیاد نشده میگم خب ت کارکن منم ب درامد برسم بهد براساخت خونه کمک هم میدیم تو هنوز خاستگاری درستی نگرفتی پولت جم کن خاستگاری درست بگیر میگه برو بابا خودت گفتی پامن من فقط بهش گفتم ساخت خونه کمک هم بدیم درضمن مامانش اینا هزار تومن ندارن کمکش کنن بابام شغلش خوبه هم پول میدمون هم زمین اما ایشون اینار نمیبینه 

میگم ما 6ساله باهمیم اینقد عاشقم بود منو دوس داشت چیشد رف رو هوا یکی از افوامشونم سر اذدواج با دوست دختر دوست پسر بهش خیانت سد مامانش همش بهش میگه اینجور اذدواجا بدرد نمیخوره بدبخت میشی اینا البته میگه من ب حرف مامانم نیستم

بابام میگه چگن دوسش داری توخریداتون پول کم اوردی بهم بگو من بهت بدم شرمندش نکن من بهشون نگفتم این اخلاقاشو اما اخلاق خوبم داره مثلا رفیق باز نیست دودی نیس سیگارقلیون مشروب هچی خودش کارکرد باپولش ی شغل راه انداخت که شغلش به یک شرکتا خاصی وابستس

بخاطر مهریه اقوامشون اومدن پادرمیونی مهذیه کم کنن ماملنش خودش زده ب غش همچی رفته رو هوا میگم ی چی بهشون بگو میگه گفتم ب حرفم گوش نمیدن مگ میشه حرفش گوش ندن مهریه باپسره چکار به اونا باباش ادم خوبیه مامانش خیلی ازوناس خودشم الان انگارمنت داره اومده منو گرفته گفتم ناراحتی بهم بزن میگه بر بابا فقط میری رو اعصابم من چیکارکنم بهم بزنم؟ 6سال رابطه درنظربگیرین من 19ایشون 22

تموم شد عزیزم نظرتو بگو بنظرت بخاطر فشار کاری اینجوری شده یا فشار مامانش یانمیدونم واقعا طلبکاره؟ 

کسانی انلاین هستید نظربدین لطفا به احترامتون همرو زود تایپ کردم