امروز در نهایت غم و دلمردگی این متن خوندم و حالمو بهتر کرد... اینجا بمونه به یادگار که بعد از این درد چه ورزنی قراره از خودم تحویل بگیرم
ما نمیدانیم از دل تاریکترین شبها و سخت ترین روزهای زندگی مان قرار است چه ورژنی از خودمان را از «درد» تحویل بگیریم. اما هر کسی که در درد مینشیند و به درد اعتماد میکند از درد یک «شگفتی» تحویل میگیرد.
پس در جانمان در قلبمان برای «درد» جا باز کنیم و اجازه
دهیم کمی آرام بگیرد و کارش را انجام دهد.
در درد بیرون برویم
در درد صبحانه بخوریم
در درد معاشرت کنیم
در درد چایمان را سر بکشیم
و در درد بخندیم و بگریم در درد زندگی کنیم و به او هم اجازه ی زندگی کردن بدهیم.
کارش که تمام شود خودش آرام آرام قلبمان را ترک میکند.
با اون نجنگید درد دلسوزترین درمانگر شماست.
فقط اجازه دهید زندگی کند و شما هم زندگیتان را ادامه دهید روزی که او از خانه ی قلبتان رخت بر بست شما به چشمان خودتان در آینه نگاه میکنید و از کسی که خواهید دید «شگفت زده» خواهید شد.