دوست داشتنش و مطمئنم
وابسته س
تا دستشویی میرم دیر میکنم نگران میشه
بدون دعوا خیلی بهم علاقه داره و منم واقعا بهش محبت می کنم
اینم بگم برای خودش تفریحش و می کنه و آزاد
هیچ کاری برام نکرده چون شرایط مالی نداشته ینی حتی کارهای کوچیک
و هر بار معذرت خواسته بهش دلداری دادم ناراحت نباشه
منم اخلاقم اینه از چیزی ناراحت شم زود جوش میارم دست خودم نیست اونم فقط قهر می کنم
اما اون شروع می کنه به حرفهای دروغ و ناسپاسی منو آتیشی می کنه
مثلا یه چیز شخصی داشته باشه قایم نی کنه یا سندهاشو میبره
در کمد و قفل می کنه
میگفت من تو زندگیم به هیچکس مثل تو اعتماد ندارم اما این کارش به من توهین می کنه
جیغ می زنم بعد فحش میده
متاسفانه منو هن بددهن کرده از خودم بدم می آد
بعد که آشتی می کنیم می گم من نمیتونم فراموش کنم چرا باعث می شی بهم بی حرمتی کنیم
خیلی عذاب می کشم