بچها من مامان بزرگم تازگیا فوت کرده یکی دو ماهه
من تا چهلم راستش خیلی بنده نبودم و کاملا با بعد منطقی پیش میرفتم بالاخره پیر بودن سن و سالی داشتن مریض بودن راحت شدن با این دیدگاه پیش میرفتم
ولی از بعد چهلم چند روزیه ک جای خالیش ناجوانمردانه حس میشه
بعد از طهرا میرفتیم خونش بهش سر میزدیم هم بعد از ظهر میاد انگاری یکی داره گلومو فشار میده
کلا خیلی دلتنگشم خیلی دلم میخواد دوباره ببینمش
ولی دیدارمون به قیامته
خدایی من براش سوره و قران و فاتحه ام فرستادم
ولی به خواب همه رفت الی من
میدونم ک برای اینکه صداش کنی بیاد به خوابت یک اعمالی داره که من نمیتونم انجام بدم فعلا تا یک هفته دیگه
ولی چرا قابل نمیدونه مگه من نوه اش نبودم
خیلی دلم براش تنگه همش چهره اش جلوی چشمامه
چشماش صداش ای خدا
گریه ام گرفت...