از اول بچگیم یادمه مامانمو فحش میداد پیش من بزرگتر که شدم سعی میکردم پیش بابام شیرین بازی در بیارم زیر لب بهم فحش میداد تو خیابون راه میرم به مدل راه رفتنم فحش میده رانندگی یاد میخواستم بگیرم چندبار فحش میداد به تیپم به قیافم میریم خیابون از ترس استرس معده درد میگیرم قدمامو میشمارم نکنه بد راه برم همش میگه از گوشه راه برید امروز تولد خواهرم بود رفتیم کافه عمارت دوست پسر دوس دخترم بود داشت به ما فحش میداد همش میگفت چرا این وری میرید چرا اون وری میرید زیر لب هی فحشمون میداد بچه ها من ذهنم مریض شده اصلا نمیتونم با بابام جایی برم نرمم دعوا میکنه از ترس نمیتونم چیزی بگم مامانم منو همه جا میفرسته تنها بدون اینکه به بابام بگه چیکار کنم آخه خسته شدم از بس فحش شنیدم