2777
2789

ما نامزد بودیم( محرم بودیم) اما عقد هم نبودیم و خانواده ها خبر داشتن و چندددد سال باهم بودیم . من ازش باردار شدم میدونمم کارم اشتباه بود اما پیش امده بود و نامزدم گفت نمیشه و اگه پدرت بفهمه داستان میشه و من بخاطر این ادم محبور شدم این کارو انجام بدم و بخاطرش اندازه تموم عمرم پشیمونم و عذاب کشیدم انقد افسرده شدم که قرص اعصاب میخوردم ..اما دست من نبود از زندگیم سیر شدم با اینکه یکسال و نیم هست که گذشته... الانم با بی ابرویی و فوحش رابطمو تموم کردم خیلی به خانوادش بی احترامی کردم . اونا هم کم اذیتم نکرده بودن .. الانم رابطمو تموم کردم اما نمیدونم چجوری دیگه به این ادم فکر نکنم با اینکه ازش متنفرم و هیچ وقت نمیبخشمش . باور کنید به حرف اسونه که بذارش کنار و بهش فکر نکن و فلان اما تو عمل خیلی سخته و انقدر برای من سخته که با ادمی که رابطه داشتم اونم این همه مدت تمومش کنم .همش میگم چجوری با یه ادم دیگه وارد رابطه بشم 

واقعا از خدا میخوام منو ببره خیلی از زندگیم بیزارم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تقصیر تو نیست عزیزم مقصر اصلی پدر و مادرت هستن 

تو جرم واضحِ‌شانی، چقدر از تو نگفتند که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد (محسن‌ابن‌علی🖤) نوعی سکوت وجود دارد، برای زمانی‌که شما به موضوع تسلط دارید ولی گوینده‌ای نادان با ژستی دانشمندگونه  پر حرفی می‌کند! و شما سخن‌گفتن را بی فایده میبینی! به ویژه که در هر سخن گفتن خطرخودنمایی، خودبرتربینی، فخرفروشی و اظهار فضل وجود دارد!فلذا به سر تکان دادنی بسنده می‌کنی و این روشِ شخصیت‌های رشدیافته می‌باشد.

زمان بگذره یکم حالت بهتر میشه فکرت جمع میشه.الان فقط خودتو سرگرم کن بیکار نمون.سعی کن جلوی افکارت که گذشته رو هم مرور میکنن بگیری.اینجوری از خودت یکم مراقبت کن زود سرپا میشی

رفتی قبل اینکه بیاد خواستگاری و جدی شه بهش دادی بعد خواستم نبوده بچه دارم شدی خودت نقصری

تو از کجا میدونی خاستگاری نبوده وجدی نبوده؟😐 چقد حرف زدنت زشته امیدوارم همین بلا سرت بیاد 

وقتی میگم خانواده ها میدونستن و نامزد بودیم و محرم هم خب این چه حرفیه دیگه ..

خداروشکر که این وسط نگران بکارت و اینا نیستی 

فراموشش میکنی،شاید طول بکشه امامیشه

یه جایی خوندم که می‌گفت : هیچ وقت یک مادر رو سرزنش نکنید، چون خودش خیلی بهتر از شما این کارو بلده... هر روز یک احساس سنگینی و غم داره که مدام تکرار میکنه :کاش بیشتر بودم، کاش بهتر بودم و کاش مهربون تر بودم🥺🥺🥺❤وقتی یکی رو میبینین بچه اش کارغلطی کرده هی بش نگید چرا نگفتی،چرا باش حرف نمیزنی،شاید اون بچه...اونوخ بااین حرف دل مادرشوخون میکنی 🧡خدایاشکرت❤🧡پروفایلم نون خالی گذاشتم،دلتون نخواد😐/مهتابی سوخته سابق،حالا کسیم نمیشناسه ها،کلا من گمنامم🥺/😔خون میچکد از دیده در این کنج صبوری ،این صبر که من میکنم افشردن جان است😔/یه صلوات مهمونم کنین🧡❤/شنیدی میگن:به مورسید و پاره نشد؟؟؟؟مو هروقت به مو رسیدم پاره شدم،یعنی یکبار نشد به مو برسم و پاره نشم...😐🫡

خداروشکر که این وسط نگران بکارت و اینا نیستی فراموشش میکنی،شاید طول بکشه امامیشه

من نگران همینم دقیقا خب حس بدی بهم میده 

نکران حرف مردم نیستم اما خودم میدونم که 

عزیزم یک سال مدت زیادی نیست برای ماجرایی که شما گذروندی، به خودت زمان بده، برو مشاوره حتما که خیلی کمکت میکنه 


تصور کن، گوش کن، بنویس، بگو و تکرار کن، بهش میرسی اگه نرسی به بهترش میرسی، امیدوار باش. 

متاسفانه اشتباه ازخودت بوده. بدون مهریه بودی؟

محرم بودن فقط

مهربه کجا بود

یه جایی خوندم که می‌گفت : هیچ وقت یک مادر رو سرزنش نکنید، چون خودش خیلی بهتر از شما این کارو بلده... هر روز یک احساس سنگینی و غم داره که مدام تکرار میکنه :کاش بیشتر بودم، کاش بهتر بودم و کاش مهربون تر بودم🥺🥺🥺❤وقتی یکی رو میبینین بچه اش کارغلطی کرده هی بش نگید چرا نگفتی،چرا باش حرف نمیزنی،شاید اون بچه...اونوخ بااین حرف دل مادرشوخون میکنی 🧡خدایاشکرت❤🧡پروفایلم نون خالی گذاشتم،دلتون نخواد😐/مهتابی سوخته سابق،حالا کسیم نمیشناسه ها،کلا من گمنامم🥺/😔خون میچکد از دیده در این کنج صبوری ،این صبر که من میکنم افشردن جان است😔/یه صلوات مهمونم کنین🧡❤/شنیدی میگن:به مورسید و پاره نشد؟؟؟؟مو هروقت به مو رسیدم پاره شدم،یعنی یکبار نشد به مو برسم و پاره نشم...😐🫡

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792