من حاملم همسرم بچه می خواد بهم گفت اگه نمی خواییش پس برو از زندگیم بیرون دیگه پات نزار تو این خونه
می گه من به خاطرت سعی می کنم رفتارم تغییر برم هزار بار ازت عذرخواهی کردم ولی تو نمی بینی
کلی بحثمون بالا گرفت
الانم می گه بچه بندازی دیگه برنگرد انتخاب با خودت
بهم خیانت کرده و من بهش اعتماد ندارم نمی خوام یه بچه بیارم بعد رابطمون به جدایی ختم شه می ترسم
درسته رفتارش عوض کرده باهام ولی من بازم بهش اعتماد ندارم و می ترسم
چرا یه بچه بیاریم وقتی حال روحی هیچ کدوم خوب نیست الانم که تازه هنوز یه سالم از این مسائل نگذشته
ته خانواده من پشتم نه خانواده اون کلا هیچ کسی نیست
من باید چیکار کنم با سرنوشت یه بچه قمار کنم یا شوهرم ول کنم برم؟