سلام دوستان
خانوادم هروقت ما نیاز به کمک داشتیم اومدند کمک مثلا خونمون و میخاستیم بنایی کنیم اومدند کمک یا برق کشی تمام خونمون و مجانی انجام دادند.
بعد الان ما حدودا 10 روزه بنایی میکنیم یک روز نیومد کمک از 6 صبح میره تا 3 بعدازظهر سرکار میگه وقت نمیکنم اگه بخواد میتونه مرخصی بگیره اما نمیگیره برای کارایی بیخودش مرخصی میگیره برای کمک کنه میگه مرخصی نمیدن.
الان بهش میگم کاش همون اول حداقل زنگ میزدی به بابام یک تعارف که مرخصی بگیرم بیام کمک بابام بنده خداهم مخالف مرخصی میگفت نه و تشکر میکرد و قطع میکرد اما تو ذهنش میموند ک دامادش بفکرش بوده.
بعد داداشم داشت میگفت اونروز با شوهرت اومدین دم خونه شوهرت یک تعارف نزد بیل و از بابا بگیره یکم کمک کنه. میگه من اصلا توقع از کسی ندارم اما بابا گناه داشت.
الانم بابام گفت شوهرت شب کاره گفتم نه روز کاره وگرنه میومد کمک گفت آره معلومه اونروز نگفت بده بابا من بیا بزنم(شن و جا کنه و بالابر) دقیقا حرف داداشم و زد بعد گفتم کار داشتیم میخاستیم بریم گفت نمیخواست بگیره هم یک تعارف خشک و خالی هم میزد خوب بود 😔
خیلی دلم گرفت ازش بعد مامانش هرسال توقع داره من برم خونه تکونی کمکش شوهرمم قبلا توقع داشت اما الان چیزی نمیگه
ببخشید خیلی طولانی شد