بابا بزرگم خیلی نسبت با بابام کنترلگر بود و با کتک اجبارش میکرد درس بخونه بقولی پزشک بشه
ولی خب بابام گوش نمیداد و رفته بود سراغ استعدادش و شکوفا هم شد ولی بعد سر یه چیزی ولش کرد
حالا بابام کتک رو از یه جا به بعد حذف کرد
ولی بعد اون همه چیز رو به من ممنوع کرد همه چیز
و میگفت فقط درس بخون
وقتی میخواستم برم سراغ استعدادم بابام چقدر تحقیرم کرد
از اونور مامانم میگفت فقط کار خونه بکن😂😑
جالبه میره خیلی جاها میگه من مثل بابام بچه هام رو تربیت نگردم
والا سر همین کاراش بیخیال دانشگاه رفتن شدم
حالا اومده میگه من خیلی استعداد داشتم اشتباه کردم به حرف بابام گوش ندادم
بعد جالبه تا الان هزار کار مختلف میکنه
هزار تفریح و هنر و مهارت و فعالیت مورد علاقه داره که حتی ازشون پول هم در نمیاره
ولی حاضر نشده تا الان که ۴۰ و خورده ای سالشه بره سراغ اون جیزی که بقول خودش باباش میگفنه درسته
اینجا خوب دیدم داره همون تربیت رو ادامه میده
و چشماش رو روی واقعیت هم بسته و هنوز به کار موردعلاقه اش اهمیت میده
ولی خب دیوار کوتاه تر از من نیست من باید برم سراغ علاقه های خودش😐هعییی