من شوهرم خیلی هوای مادرشو داره، مادرش با اینکه چند تا بچه دیگه هم داره شوهرم میگه فقط من هوای تو رو دارم برنگرد شهرستان اونا هی دعوا میکنن تو دوباره میفتی تو بستر بیماری، به زور و دعوا و قهر مادرش بعد یک ماه و نیم که داشت برمیگشت با دخترش شهرستان، شوهرم نذاشت برگرده، میگه اگه مادرم بره اونا با دعوا هاشون مادرمو میکشن...باید دیگه برم سر قبرش. چون نمیتونم تند تند برم سر بزنم دوره. مادرش هم بیشتر خونه ما میمونه اینحا...الان من کل تابستون رو یه تفریح نرفتم مدام مهمون داری کردم، اینهمه خسته و داغون و افسرده شدم، بعد این چقد فکر مادرش....بعد هی از رفتارای بد مادر من ناراحت میشه🫠