یه جایی کارم گیر کرده بود
هرچقدر خواهش و درخواست کردم گوش نداد بهم
منم وضعیتم رو براش گفتم که بخاطر بچه م شرایطم متفاوت شده باهام همکاری کنید وسطش گریه م گرفت
درحالی که مشکلم چندانم بزرگ نبود که بخوام التماسش کتم و گریه کنم براش
نمیدونم چرا انقدر خواهش کردم ازش، اصلا چرا اشکم یهو دراومد، انقدر از خودم بدم اومده
همه ش با خودم میگم تا سالها اسن منو هرجا ببینه یادش میاد جلوش گریه و التماس کردم
اخرش با پررویی گفت نه
حالا قراره یکی دیگه از مدیرامون فردا بره صحبت کنه
توروخدا دعا کنید برام درست بشه کارم
غرورم خیلی شکسته