بین فرزندانتان تفاوت نگذارید
همه رو در یک چشم ببینید
به یک اندازه محبت کنید
خیلی دلم گرفته پدرم آنقدر تفاوت میذاره ازش دلخورم
سه خواهر و یه برادریم .برادرم که از هر لحاظ تامین میشه انگار نه انگار ازدواج کرده پول گردش و دکتر و مدرسه بچه اش و مسافرتش و مهمانیها عروسی رفتنها و....همه رو پدرم تامین می کنه
یک خواهرم عزیز دردانه هست همیشه باهاش گردش میرن و اون یکی خواهرم هم همین طور
من انگار نه انگار فرزندشان هستم یه بار نمی که چرا نمی آیی چرا شام نموندی
من میرم خونشون بی خیال هستن ولی خواهران برن خرید پشت خرید انگار مهمانی بزرگ گرفتن
هممون ازدواج کردیم اونا جسور هستن من خجالتی
دیگه کم کم قطع رابطه میکنم ماهی یه بار میرم نمی گن چرا نمیای
بعضی وقتا آنقدر گریه میکنم قلبم فشرده میشه
کاش منم عزیز بودم تا حالا تنها بچه ای که بی احترامی نکرده از حقش دفاع نکرده اعتراض نکرده من بودم ولی نفهمیدن