فصل مدرسه ازین خبرا نیست. مدارس چرخشیه . من تا ظهر مدرسه و مهدی خانه... و برعکس.
یک هفته من شیفت صبح پسرا بعد از ظهری و هفته بعد جابجا میشیم..
پاییز بود شاید اواخر مهر.
من و مهدی کمتر همو می دیدیم قبل از ظهر بود ... تند تند مشقاهم رو می نوشتم که اماده بشم برم مدرسه.
مادرم هم داشت آماده میشد. جایی بره.
پرسیدم ابا جان کجا میری...
ابا گفت: بعداز ظهر خونه مهدی دعوته چون ختنه سورانه