شماچطورنشونه های خدارومتوجه می شید؟
وخداجایی بوده لبه پرتگاه دستتون روگرفته باشه ؟
نمیدونم چیکار کنم
و فعلا که خدا کارش نکرده نمیدونم شایدم کرده من متوجه نیستم
آره بارداری ناخواسته داشتم زجه میزدم و بینهایت درمونده بودم خودش سقط شد
آره خیلی
خیلی؛بارها ..
ولی من از جنبه منفی میدیدمش
تا اینکه دیدمو عوض کردم
خدا همون نور امیدیه که تو سختیا تو دلم جوونه میزنه
و باعث میشه کم نیارم
چون واقعااا واقعا کسی رو جز خدا ندارم
هر کاری رو که سپردم به خدا گند افتاد توش و به پشیمونی مطلق رسیدم .
مثلا ازدواجم .
من واقعا تو دوراهی بودم نمیدونستم‌چکار کنم .گفتم‌خدایا من عاقبتش رو نمیدونم تو میدونی .
اگه من با این‌ادم‌خوشبخت نمیشم یه جوری بهمش بزن .
ولی ازدواج کردم و هر روز پشیمونم و دوست دارم‌برگردم‌عقب .
یا برای درسم گفتم‌خدایا من این رشته رو میرم به امید تو .اگه میدونی هیچی نمیشم همین‌الان تمومش کن .
و هیچی هم‌نشدم .
واقعا تو هر کاری خودتون تصمیم بگیرین .
خدا هم خودش گفته من به بنده هام‌عقل دادم که خودشون برای خودشون تصمیم بگیرن
دقیقا من به عنوان یه فردی که کل مسیر زندگیش به تباهی گذشت میگم که اصلا به دعا کردن نیست به تلاش کردنه .
اصلا اسمی به نام‌سر نوشت از قبل تعیین شده نیست همه جیز به تصمیمات لحطه ای فرد بستگی داره .
درسته خدا هست ولی عقل داده و اگر ما هم‌از عقلمون استفاده نکنیم با حیوان چه فرقی داریم .
من تمام زندگیم‌به گند کشیده شده چون از اول تو گوشمون رو مر کردن خدا نخواد برگ از درخت نمی‌افته یا این قسمتت بوده و از این حرفا .
الیته بعضی مواقع خدا کمکم کرده و بهترین رو بهم داده مثل گل پسرم. ولی در کل برای هر موضوعی باید فک کرد و عاقلانه تصمیم گرفت نه از روی احساس و چه میدونم بگیم ما اینکارو میکنیم تا ببینیم خدا چی میخواد .
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
