دمپایی وپرت کردم قشنگ خورد ب پیشونیش دوباره اومد خودشو پرت کرد روم صد کیلوئه .منم داشتم خفه میشدم با دمپایی رو فرشیم انقد زدم تو سرش تا ولم کرد بعدم با یه حرکت موهاشو گرفتم دور اتاق چرخوندم و به پنجره ی باز اتاقم خیر شدم..دگ تصمیم نهایی و گرفتم.با توجه به تاپیک قبلی
اینم خلاص میشد راحت میشدم
پس چرخوندمش و هی با ناخنای مصنوعیش چنگ میزد بهم ولی من قوی تر ازینا بودم که درد چنگاشو بفهمم یه لحظه ولش کردم .رفتم رو تختم و چارچنگولی پریدم سرش و موهاشو گرفتم و چرخوندمو پرتش کردم از پنجره بیرون
مرد
فان.بود#