2777
2789

کیک گرفتیم خامش کم بود..میخاستم بگم خامه کشیش کمه گفتم خایه کشیش کمه

خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار می‌کشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله می‌شویم وبی صدا می‌میریم..

😂😂سر کلاس تو دوران ابتدایی همه از اینکه مامانشون با چی میزدشون صحبت میکردن منم خاستم بگم مامان من دست ب مگس کشش خوبه گفتم مامانم دست ب مگس .....ب جا ش س گفتم😐😐😂😂😂🥲🥲

من کنکوری سال ۱۴۰۵ رشتم تجربیه و امیدم فقط به اینکه سال پزشکی یا دندون بیارم ایشالله همتون هر مشکلی دارین و خواسته برآورده و حل بشه دعا کنین به رشته مورد علاقم برسم‌من تو جوونی پیر شدم به اندازه مامانم درد کشیدم از اون بیشتر سرمو شدم با قدرت ادامه بدم بخونم همه میگن نمیشه نمیتونی اما میشه میشه میشه میشه دعام‌کنین لایک‌کردین صلوات میفرستم براتون ❤️❤️❤️

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اولی رو خودم بگم، برادر شوهرم و خانمش از شهرستان اومده بودند، برادرشوهر میخواست تو حال  استراحت کنه، گفتم نه اینجا سر و صداست، بزور گفتم بره تو سالن، رفت تو سالن، خانمش رو صدا کرد ، خانمش رفت تو و با لبخند اومد بیرون ، دیدم ای دل غافل یه ش.ورت دستشه میگه، از این قرمزا زیاد دیده رنگ دیگه نداشتی!! یادم افتاد گذاشته بودم کنار پنجره خشک بشه، آب شدم و دعا میکردم زودتر برند .🤦‍♀️🤦‍♀️

یک بار دختر بودم خونه مامان اینا، لباسشویی ما خراب شد، تعمیرکارآوردیم درست کنه، بعد مدتی دیدیم بابام با آقای تعمیرکار دارن دعوا میکنه، من و مامانم رفتیم ببینیم چی شده، دیدم بابام داره میده آقا این آهن ها کجا بوده ، کسی این ها رو تو لباس شویی ما نریخته، مطمئن هستی تو لباس شویی ما درآوردی؟ نون حلال بخور!! دیدیم فنر سوتین های من و مامانه که تو لباس شویی گیر کرده بوده، مامان کلی با خجالت میخواست بابا رو بیاره اینور مگه میتونست! بعد که بابا فهمید با مامان شروع کرد دعوا!!😵‍💫🤪🤯😁

با جاریم داشتم صحبت می‌کردم و لباس رو بند پهن می کردم، پسر ۵ سالش میخواست کمک کنه، من هم بازبان بچه گانه گفتم آفرین، پسر خوب، میخواستم بگم  گیرت رو بده، به جای 《گ》،《 ک 》گفتم!جاریم گفت: واسه پسرم فعلا به درد تو نمیخوره!! کلی خجالت کشیدم!🤣🤭

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792