بلاخره زایمان کردم 😍

دکتر من فقط بیمارستان خصوصی قرارداد داشت 

بیمارستان دولتی رفتم ولی میگفتن حتی نامه بیاری باید ۳۹ هفته ت تموم بشه بعد زایمان کنی 

منم استرس داشتم جنین حرکاتش کم شده بود رفتم بیمارستان خصوصی ولی ۷۰ درصدشو بیمه میده 

سلامت باشی عزیزم 😍 ان شاءالله به سلامتی زایمان کنی 

من خیلی میترسیدم دلم میخواست بیهوشی باشم ولی دکترم گفت به خاطر بچه خطرناکه چون موادش از طریق خون به نی نی هم میرسه هوشیاریش پایین میاد 

با کلی ترس آمپول بی حسی رو زدن دردش خیلی کم بود یه سوزش کوچولو بود بعدش همش التماس میکردم میگفتم خانم دکتر فعلا شروع نکنی من میترسم بی حس نشده باشم 

دستیارش توی اتاق عمل شروع کرد باهام حرف زد منم فکر کردم دکترم منتظره بی حس بشم شروع کنه ولی نگو شروع کرده بود 😂😂 یهو صدای گریه بچه م اومد شوکه شدم آوردن گذاشتنش کنار صورتم گفتن دیدی هیچی احساس نکردی تموم شد 

سوند هم دکترم گفت حتما ادرار داشته باش و نرو دستشویی خودتم شل بگیر 

منم نرفتم دستشویی خودمم شل گرفتم باور کن اصلا نفهمیدم سوند رو وصل کرد فقط احساس کردم یه چیزی وارد شد ولی حتی یه ذره هم درد نداشت فکر کردم هنوز وصلش نکرده که گفت پاشو تمومه بهش گفتم بیا ببین وصله؟ من فکر میکنم وصل نیستا بهم خندیدن گفتن وصله پاشو بیا 

بیمه نیروهای مسلح عزیزم 

تکمیلی نداشتم ، چون دکترم نامه اورژانسی داد بیمارستان هم تاییدش کرد بیمه قبول کرد هزینه شو 

امروز شوهرم رفت کاراشو انجام داد ۷۰ درصدشو میدن 

فداتشم 😍 

آمپولش فقط یه سوزش کوچولو داشت 

من به دکترم گفتم میشه یه کاری کنی شکممو فشار ندن؟ گفت توی اتاق عمل واست فشار میدم ولی توی ریکاوری هم بذار یه بار فشار بدن خیالمون راحت بشه واست خوبه

خلاصه توی ریکاوری بودم هنوز یه کم بی‌حس بودم که اومد در حد ۱۰ ثانیه روی نافمو فشار داد 

درد داشت ولی اصلا وحشتناک نبود چون هنوز بیحسی کامل از بین نرفته بود خیلی هم زود تموم شد بعدش هم دیگه دیدن خونریزی ندارم اصلا فشار ندادن

از ساعت ۱۲ شب ناشتا بودم ۱۲ ظهر رفتم اتاق عمل 

ساعت ۶ غروب واسم چای عسل آوردن و گفتن با مایعات شروع کن ، بعدش ساعت ۹ شب واسم سوپ آوردن سیر نشدم گفتم گشنمه دو کاسه دیگه بهم سوپ دادن اونم خوردم 😂 بعدش گفتن تا وقتی شکمت کار نکرده هیچی نخور فقط مایعات و آب کمپوت گلابی میتونی بخوری 

منم هیچی نخوردم تا اینکه رفتم دستشویی و بهشون گفتم شکمم کار کرده  ساعت ۲ شب بازم بهم سوپ و آبمیوه دادن سیر شدم 

۵ صبح هم صبحونه آوردن با نسکافه 

وزن نوزادم زیاد بود خودمم اصلا ورزش و پیاده روی نکرده بودم واسه همین سزارین شدم 

درد که بعدش با شیاف و مسکن قابل تحمله ، توی بخش هم پمپ درد گرفتم عالی بود فقط چون به حرف دکترم گوش ندادم و سرمو خیلی تکون دادم بعدش سر درد گرفتم که با آمپول اوکی شدم 

 ‌من مخالف سرسخت سزارین بودم ولی الان کاملا راضی ام

ان شاءالله که شما هم به سلامتی زایمان کنی 

سلامت باشی عزیزم 😍❤️

فداااات عزیزم واست از ته دلم دعا میکنم الهی این لحظه قشنگ رو به سلامتی تجربه کنی ❤️🌹😍

فدات عزیزم 😍😍😍❤️