خوشبحال مردا ک راحت با جدایی کنار میان😔

من چون میدونستم اگ کسی بیاد تو زندگیم نمیتونم فراموشش کنم ترجیح دادم باکسی دوست نشم و عاقلانه انتخاب کنم

اخرشم خیر سرم خراب کردم 

هم شد شوهرم هم اولین مرد زندگیم خیلی سخته فراموشی و باورم نمیشه اونروز عقد چقد خوشحال بودم و با خودم چ رویاها داشتم

یکسال نشده اینقد مشکل پست مشکل ک ب بن بست رسید زندگی کوتاه😭

اره متوجه نشدم ک میگی قبل از قطع وابستگی گفتی طلاق

ینی چطور اول باید وابستگی قطع میکردم بعد طلاق ؟؟؟

اخه میدونی بعد قمارش و خونه باختنش و بستن حسابا حدود سه چهارماه کلی اذیت شدم

شغلش عوض کرد و تقریبا داشتیم رو روال میوفتادیم ایندقه مواد مصرف کرد و توهم زد 

فهمیدم قبلا اعتیاد داشته و لغزش کرده

بعدم گف چن ساله دارو میخورم چون بیشفعالی داشتم

همه اینا تو سه هفته اتقاق افتاد بعد من کوتاه اومدم

دوباره پول کذاشت توسایت یهو باورام خراب شد اما خب دوستش داشتم چیکار کنم😔

ممنون از صحبتات عزیزم

درست میگی منم خیلی ناراحت خانوادمم ک اینقدر اذیتشون میکنم با خودم 

همش میگم کاش فلان تصمیم میگرفتم

کاش اونطور برخورد میکردم ایناهم اذیت میشن

برام دعا کن لطفا🙏🏻😔

جداشدیم رسمی  یکماهه😔

گفتم ک شروط گذاشتم قبول نکرد و گف برو امضا

پیش مشاوره ها زیادی رفتم همه گفتن طلاق

براهمین منم بیشتر حس میکردم بمونم شاید‌چیزی درست نشه

با اون حال و روز و بی اعتمادی خودم

اما خب فکرو خیاله حس میکنم اون‌متوجه اشتباهاتش شده و زندگیشو درست میکنه و من موندم واین وضعیت

اره بخشیدم

دقیقا درست میگی شده حسرت

همش میگم بی عقلی‌کردم خراب کردم

باوجود اینکه بخشیدم وقتی شروط و گفتم

گف از کجا معلوم بازم مشکلی پیش نیاد خونه ببری و بگی طلاق

اما من فقط ب عنوان ی پشتوانه میخاستم ک دوباره قمار نکنه و چیزی ببازه

نمیدونم چرا این حرفو زد منو میشناخت میدونست اینطور نیستم

نمیدونم چیشد یهو

میدونی خیلی میترسیدم از جدایی 

تا قبل این اتفاق عصن ب ازدواج بدبین نبودم اتفاقا خیلی چیزا عادی رد میشدم

بعد این جریان خیلی بی اعتماد شدم میدونم دیگ نمیتونم کسیو از ته دل دوست داشته باشم و بهش اعتماد کنم 

همش میترسم نفر بعدیم با دروغ بیاد و بازم شکست بخورم براهمین نظرم بود بازم تلاش کنم درست شه اما این اخرا بعد رفتاراش‌تند رفتم دیگ هی بدترمیشد تا ب طلاق رسید