امروز تو صف نونوایی یه خانومه میگفت دوستم وام گرفته داده شوهرش ماشین خریده بعد شوهر عوضیش

میدونم من بعد ۱۳ سال تازه شناخته امش کاش هیچ وقت بهش طلا نمیدادم

سگ تو روحشون منم ارثیه امو گرفت طلاهامو گرفت بهم خیانت جنسی کرد الآنم همیشه طلبکاره

جالبه که آنقدر خوب نقش بازی می‌کنند که تا سالها فریب میخوری! منم بعد سیزده سال چیزایی دیدم که تصورشم نمی‌کردم ولی از اون به بعد فهمیدم که باید اولویت زندگیم خودم باشم... دیگه دلم به حالش نمیسوزه و دیگه از خودم نمی‌گذرم. برای خودم خرج میکنم و پس انداز میکنم و دیگه بهش کامل تکیه نمیکنم.

خیانتش در چه حد بوده؟؟؟من که سکته کردم خودم لخت بابک زن عکساشو دیدم 

نیمه پر لیوان رو میبینم. دیگه نمیتونه بهم گیر الکی بده و ادای غیرتیا رو دربیاره چون میزنم تو دهنش🙃 نمیتونه بگه حقوقتو بده چون بازم همینکارو میکنم! نمیتونه بگه باشگاه و کلاس رقص نرو!! نمیتونه بگه چقدر لباس یا لوازم آرایش میخری! وقتی بیمار میشه کسی نیست که نازشو بکشه! اون داره اذیت میشه اگرچه من هم هنوز از درون داغونم ولی این تغییرها خوشحالم می‌کنه

چکار کردی اون فهمید که تو فهمیدی باید پدرشون در میاوردی تا بترسه هر چند من خودم عرضه نداشتم و اون همچنان به خیانتش ادامه میده

بعضی تجربه ها اونقدر عمیقن که دی ان ای آدمو تغییر میدن!! نمیدونی من چقدر حساس و عاشق پیشه بودم! بعد سیزده سال، چنان ضربه ای خوردم که همه چیزم شکست! شکسته هامو جمع کردم ولی چیز دیگه ای ساخته شد! این من، من قبلی نیست! میدونی چرا هنوز درد داری؟ چون میخوای خود قابلیت باشی! برای اینکه خود قبلیت بشی باید اتفاقی که افتاده رو فراموش کنی و این ممکن نیست! چون اتفاق افتاده و زمان برنمی‌گرده! پس به جای این تلاش دردناک، اون اتفاق رو بپذیر و خود جدیدت رو قبول کن. خود جدیدت رو جری بساز که دیگه به این زودی نشکنه.

حق داری. بنظرم زنهایی که بیشتر فداکاری کردند و تمام قلبشونو دادن بیشتر میسوزن. دیگه هرگز صد خودمو توی زندگیش نمی‌ذارم. اولویت خودمم. به خودم میرسم. از وقتی فهمیدم باشگاه و کلاس رقص رو شروع کردم. لباسهای گرون گرفتم و همه حقوقمو خوراکی های مفید و مورد علاقمو خریدم‌! میذارم ببینه و بسوزه. دیگه نظرش توی کارهام برام اهمیت نداره و داغ داشتن دختربچه رو به دلش میگذارم. چون قرار بود اقدام کنیم عاشق دختره و هفت سال بود که منتظر بود!!