دوتا دختردارم۹و۵ساله وناخواسته باردارشدم اصلا حالم خوب نیست ازهمه طرف تو شوکم همه چی دست ب دست هم داده ک من بریزم بهم داغونم حس میکنم زندگی قرار نیست هیچ وقت روی خوشش رو بهم نشون بده همه ی دلخوشیم حموم رفتن بود ک آب ساختمون ب حدی کم شده ک آبگرمکن روشن نمیشه راستش خندم گرفت ببین دلخوشیم شده حموم رفتن
دلم یه مرگ بی درد میخاد کاش از اولش نبودم تنهام خیلی