آی منم اینجوریم دلم میخواد مرموز باشم و تودار نمیتونم😭😂😂
((خدای بینظر من ازت سپاسگذااارم، ممنونم بابت روزای خوب و روزای سخت زندگیم چون میدونم هیچ کدوم از کارهای تو بدون دلیل نیست،توو بزرگتر ازهمه ی مشکلات ماهایی😍✨💚)) «اما عزیزِ من، داستانِ تو هنوز تمام نشده.تو خواهی خندید، در جایی که قبلا گریسته بودی🤗🌱.»
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
زیاد متوجه نشدم چی میگی. ولی اینکه دهن لق باشی با صداقت نداشته باشی و دروغگو باشی فرق داره!
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
دهن لق نیستم چیزایی راجب خودمه خانوادم بپرسن میگم با صداقت کامل مخفی نمیکنم حتی اگه حرفی بزنن ناراحت ...
خب همین دهن لقیه دیگه. اینکه یه مساله رو بخوای با جزئیات و ریز به ریز تعریف کنی. اگر نه میشه یه جواب کلی و سربسته داد.
راجع به دیگران باشه که میشه خبرچینی!
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
ممنم، کلا خدا نخواد با کسی احساس راحتی کنم دیگ ته همچیزو براش میریزم رو دایرع🤣
((خدای بینظر من ازت سپاسگذااارم، ممنونم بابت روزای خوب و روزای سخت زندگیم چون میدونم هیچ کدوم از کارهای تو بدون دلیل نیست،توو بزرگتر ازهمه ی مشکلات ماهایی😍✨💚)) «اما عزیزِ من، داستانِ تو هنوز تمام نشده.تو خواهی خندید، در جایی که قبلا گریسته بودی🤗🌱.»