شوهرم بددل و شکاکه و تا حالا بهم تهمتهای عجیب غریبی زده مثلا منو ب پسر خواهرم ک ۱۷ سالشه نسبت داده و گفته تو با اون رابطه داری🤦♀️ این یه نمونش...
هیچ کلاس و باشگاهی هم اجازه نمیداد برم و حق نداشتم هیچ دوست و رفیقی داشته باشم و باهاشون رفت و آمد کنم
خیلی هم خسیسه همیشه خدا میگفت پول ندارم هر وقتم خواهرام بعد سالی از شهر دور میخواستن بیان خونمون میگفت چرا میخوان بیان مگه من چند بار رفتم خونشون؟!!!!.. ینی خون ب جیگرم میکرد وقتی خانوادم قرار بود بیان
بددهن و فحاش هم هست و گاهی فحشهای رکیک میداد خودشم ب رابطه با مستاجرش ک ی زن مطلقه اس اعتراف کرد هرچند بعد انکار کرد، مثلا بارها بهم گفت اون از تو بهتره!!! (هرچند نه قیافه داره نه سواد و تحصیلات سنشم از من هفت هشت سال بزرگتره!!!)
هیچ احساس و عاطفه ای انگار تو وجودش نیس یک جمله محبت آمیز از این آدم نشنیدم تو زندگی ینی اکثر اوقات این آدم تو قیافه اس علتشم خودم نمیدونستم چرا!!!
با تمام این تفاسیر بازم غمگین و ناراحتم از جدایی
طبیعیه این حالت یا من دیوونم؟؟
شاید بپرسید دوسش داری؟ باید بگم نه با این توضیحات جایی برای دوس داشتن باقی میمونه؟؟
شایدم ناراحتیم بخاطر آینده مبهممه....🤕❤️🩹🥺