مهمون برای پدرشوهرم اینا قراربود بیاد, به زور مهمونها رو متقاعد کرد که به جای اینکه بیاند خونه ی پدر شوهرم اینا بیاید خونه یخودش ، قرار بود دسر ها رو من درست کنم غذاها و پدرشوهرم خودش از بیرون گرفت و اینطور همه به خاطر خونهی جدیدش هم بهش کادو دادن و حتی ظرف شستن و خشک کردن و کشیدن غذا رو گذاشت رو کول من و خواهر شوهرم خودش الکی میچرخید علاوه بر هیچ خرجی هیچ کاری هم نکرد و دست ما رو گذاشت تو پوست گردو,زنگ زد دسر ها رو که درست می کنی برای فردا بیار خونه ی ما ,حتی موقع کشیدن هم فقط خودشو مشغول آماده کردن ظرفها کرد و می گفت چرا زود نمی کشی غذا ها سرده ،حتی آبچکان هم نداشت هم زمان مجبور بودیم ظرف هم خشک کنیم و این خانم غیبش زده بود بعد از شستن ظرفها فقط چهار تا قاشق که مونده بود اومد گفت برید دیگه ظرفها زیاده منو خواهر شوهرم که حرصمون درآمده گفتیم کار را که کرد آنکه تمام کرد آخر سر هم به من گفت ظرفهام نم داره خوب خشک نکردی ،همش دنبال یه کاری هستم بکنم جیگرم آروم شه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سلام چرا یاد نمیگیری گلم میری جایی مهمونی شما فقط مهمونی کار نکن استثنا کسی که بچه کوچیک داره یا سنش بالاست و ..
خودت را که به خدا سپردی نگران هیچ طوفانی نباش🌺کشتی نوح را یک غیر حرفه ای ساخت و کشتی تایتانیک را یک حرفه ای🤲🤲🙆♀️🙇♀️ گ.از ده تیر رژیمم وزن اولیه ۸۴ وزن هدف هرچی خدا خواست الان ۷۴ ام
تاپیک اولم مال من نیست مال خواهرمه .بخاطر نداشتن سیمکارت دیگه با این کاربری اومدم با سیمکارت شوهر مامان بابا داداش خواهر دوست همه ی دور اومدم و ترکیدم، متولد ۸۴ نیستم