دیگه روم نمیشه توروی بچهام نگاه کنم چند وقته غذای درستی براشون نپختم همش سیب بوده یاگوجه وخیار.هرجارفتم دنبال کار فقط مصاحبه بوده وگفتن خبرت میکنیم .شرکت تمیزکاری ونظافتم رفتم تابحال بهم زنگ نزدن.دیوار هم همش مردا مریض جنسی ریختن نمیدونم چه خاکی توسرم بریزم .پدرخیرندیدشون ۵تابچه روانداخته توجون من وخودش پی اعتیادش اصلاسراغی ازشون نمیگیره ی خونه کلنگی رهن کردم توش نشستم تهش همش خاک وسنگه بدنش سیمان دارم دق میکنم ۴تاشون مدرسه ای هستن وهنوز نتونستم براشون فرم مدرسه بگیرم.لوازم تحریرهم هیچی ندارن ن کیفی وهیچی .ازاین میترسم از غم وقصه دق کنم بمیرم وبچها اواره شن