به اندازه ای حالم خرابه که نمیتونم توصیف کنم.تو تاپیک قبلی توضیح داده بودم که 5ماه قهر بودم چون چها به من گفتن و تو خونشون چه توهینا کردن بهم.
حالا دو روز پیش بهم خواهر شوهرم زنگ زد و گفت که پاشو بیا خونمون و تا کی کینه کدورت.منم گفتم فعلا نمیتونم بیام بهم خیلی تو اون خونه بهم بی احترامی شد و سر بحث باز شد و هی میگفت که نه تقصیر خودت بوده و مادر من حرفی نزده و تو بودی که وایسادی تو رو مادر ما.و یخورده همین بحث و دلگیری هامو گفتم .و بعدم گوشی قطع
اصلا بروی خودت نیار به شوهرت هم نمیخواد چیزی بگی هر کس هم چیزی گفت بگو نه قهر نیستم ولی دیگه نرو .اگه باز خواهر شوهرت زنگ زد اصلا انگار نه انگار که بهت برخورده گله نکن هیچی ، اینا نشون دادن که ادمی نیستن با حرف مشکلاتو حل کنن ،بی محلی کن اتفاقا اینجوری بیشتر آتیش میگیرن
من رفتم خونشون و با همه توهینا که بهم کردن خواستم آشتی کنم و تموم بشه.ولی اونا شخصیت و بی فرهنگ بودن ...
خب تو بردی عزیزم
منم زمستون که مریض بود رفتم
براش اش گداشتم کلی کارشو کردم
ولی جوری بی محلی میکرد که شوهرم داغ کرد
دیگه نگفت برو خونه مادرم
واز اون موقع ما اعصابمون راحته
اگه تونستم کمکت کنم یا خندرو رو لبات اوردم از ته دلت برای زندگیم خوشبختیو بخواه💔⚘ ممنون میشم.....بالاخره منم یه روزی میام تایپیک میزنم عکسه خونمو میزارم 🤗 میگم این همون خونه ایی که یه عمر ارزوشو داشتم یه سقفی واسه خودمون باشه.
اصلا بروی خودت نیار به شوهرت هم نمیخواد چیزی بگی هر کس هم چیزی گفت بگو نه قهر نیستم ولی دیگه نرو .اگ ...
من همینجوری برخورد میکنم
انگار ن انگار چیزی شده
اگه تونستم کمکت کنم یا خندرو رو لبات اوردم از ته دلت برای زندگیم خوشبختیو بخواه💔⚘ ممنون میشم.....بالاخره منم یه روزی میام تایپیک میزنم عکسه خونمو میزارم 🤗 میگم این همون خونه ایی که یه عمر ارزوشو داشتم یه سقفی واسه خودمون باشه.
من خودمم از اول همین بودم چون میدیدم آدمایی نیستن که بتونی با کلام مشکلاتو حل کنی ،پس طوری رفتار کردم که از رفتارشون ناراحت نشدم هیچوقت گله نکردم اهمین ندادم بزرگشون نکردم برای خودم .اتفاقا خواهرشوهرم بدجور قاطبی بود بابت رفتارم😂
دلم نمیخواد برم ،شوهرم و چی کار کنم.کلا خانواده شوهر شده مشکل بزرگ زندگی من
منم همینطور...چندماهه که آرامش ازم گرفته شده.هرشب خواب دعوایی میبینم که تو خونشون اتفاق افتاد.همش خواب میبینم ریختن سرم مثل اون روز به توهین کردن و دعوا کردن
من خودمم از اول همین بودم چون میدیدم آدمایی نیستن که بتونی با کلام مشکلاتو حل کنی ،پس طوری رفتار کر ...
من بعضی وقتا فکر میکنم که واقعا نمیتونم ادامه بدم و از بس بی فرهنگ و بی درکن اونا دلم نمیخواد هیچ نسبتی باهاشون داشته باشم و خجالت میکشم.دلم میخواد طلاقمو بگیرم راحت بشم