باورتون میشه مامانم چون شاغل بودن وشرایط زندگیمون نرمال نبود من ازخواهرم نگهداری میکردم هم کارخونه میکردم هم بچه داری مامانم ک میگه وظیفته همیشه ازخودم میزدم برااونا
خواهرم چیزی میخواست میخریدم هرروز مدرسه میبردم ومیاوردمش یه بارمامانم نرفته تومدرسش
پشتش بودم همه کار براش کردم ک کم بود چیزی نداشته باشه
الان ک بزرگ شده اخلاقش عین مامانم بدشده وقتی به یچی گیر بده ساعت ها دادو بیداد میکنه ادمو به جنون میرسونه