وای نه عزیزم به دید خوب نگاه کن
دوتا فرشته دیگه قراره بیان تو خونتون
دوباره صدای نوزاد و اقو اقو گفتناشون
بعد که برمیگردی مادر پدرت دست کمکت میشن
کالسکه برمیداری با گل دخترت و نی نی هات میری بیرون
باور کن خیلی شیرینه
ببین من دخترم یک سال و هشت ماهش بود حامله شدم
اولش حقیقتا یکم جا خوردم چون به شوهرم گفته بودم فعلا بچه نمیخوام
اولش هی میگفتم هنوز زود بود میخواستم گواهینامه بگیرم و...
ولی یکم که گذشت خیلی دوسش داشتم
البته سه ماهه که باردار بودم از دستش دادم
ولی هنوز از فکرش درنمیام
چون برای اومدنش چشم انتظاری میکردم
گفتم تا بندیا بیاد دخترم دو سال و پنج ماهش میشه قشنگ با هم همبازی میشن
حیف شد که نموند پیشم
همش میگم نکنه چون اولش اونجوری که باید خوشحال نشدم اینجوری شد
ببین الان بارداری و خب اتفاقیه که افتاده
قبل بارداری نیستی که بخوای فکرکنی حامله بشم یا نه
الان دو تا هدیه ناز خدا داده بهتون
فقط باید شکرگزاری کنی
باید قوی باشی
باید خودتو آماده کنی با یه انرژی مضاعف
از بارداریت تمام لذتو ببر و فقط دعا کن که به موقع و زنده و سالم بدنیا بیان
اگه خدای نکرده اتفاقی براشون بیفته خودت که الان داری اینجوری حرف میزنی فقط میگی خدایا خوب بشن مشکلی پیش نیاد من میخوامشون
پس فقط دعا کن سالم باشن
با انرژی باش
سرحال باش
قوی باش
یه مادر خوب و نمونه