شبتون بخیر خانما⚘️
ی خلاصه از موضوع بگم
شوهر من حدود ۳ سال پیش خیانتش لو رفت
حدود چند ماهی بهش شک داشتم یبار ی اس اشتباه با ی خط ک من شمارشو نداشتم برام فرستاد بهش گقتم این خط کیه گفت خط خودمه برا کارم گرفتم ب همه با این زنگ و اس میدم گفتم ولی اشتباهی ب من دادی گفت نه خودم فرستادم داشته باشی ولی من شک کردم شدید
ی روز اومد خونه خابید گوشیش تو شارژ بود من رفتم سراغ گوشیش با اینک رمزشم نداشتم اعلانهاشم مخفی کرده بود نمایش نمیداد گوشی
ولی دیدم رو صفحه گوشیش ی پیام اومده زدم روش با اینو میدونستم باز نمیشه رمز میخاد ولی ب طور غیر باوری اس رو صفحه نمایش باز شد و من خوندمش ...
تا موقع بیدار شدنش صبر کردم وقتی بیدار شد بهش گفتم پاشو عشقت پیام داده منتظر جوابه
انگار بهش برق وصل کردن پرید رو گوشی و سری اس رو پاک کرد و گفت ن اشتباه میکنی
هرچی بهش گفتم زنگ بزن ب شماره نزد و از خونه رفت بیرون
شب اومد گفت حقیقتش اینه خط دوستمه دوست دخترش حامله شده میخواست بپیچونش خط داد ب من
ولی محتوای پیام ثابت میکرد ک پیچوندنی در کار نیست...
من با تمام شکم و خودخوریام سپردم دست خدا گفتم تو شاهد و همراه من باش من گردن این نمیتونم بزارم ک
خلاصه ی دوماهی ب بدترین شکل ممکن گذشت
ی شب ک خواب بود گوشیشو چک کردم دیدم ی خط بهش ۱۷ بار زنگ زده و اینم جواب نداده
زنگ زدم ب شماره ی خانم برداشت گفت جاااااانم قط کردم پیام دادم بیداری نوشت شما
فهمیدم میدونه زن داره و هماهنگن
تا صبح نشستم فکر کردم گریه کردم یاد تمام عذابای ک تو اون مدت ب من داده بود افتادم و اشک ریختم
صبح پاشد ولی مریض شده بود نرفت سرکار
گفت چرا این شکلی شدی گفتم بخاطر این
گفت ن اشتباه میکنی خیانت نکردم بابا این دوست دختر رفیقمه بخاطر رلش زنگ میزنه رفیقم دیروز تصادف کرده این زنگ زد حالشو بپرسه من جواب ندادم
من باور نکردم هرکی دیگم بود باور نمیکرد
از خونه زدم بیرون گفتم دوماهه دارم میگم خیانت میکنی ب من اما گردن نگرفتی من طلاق میخام
داشتم میرفتم دیدم با ماشین اومد سرراهمو گرفت گف بیا بالا زشته تو خیابون سوارشو هرجا بخای بری میبرمت
من سوار شدم اومد خونه گفتم من خونه نمیام گفت ببین تموم شد میدونم فهمیدی و داری اذیت میشی نمیخام اذیت بشی باشه قبول ولی اونا با من کاری ندارن من تو جمعمشون بودم ولی دوستای من نبودن
خلاصه بازم پیچوندن و گردن نگرفتن شروع شد
بخاطر کرونا ی دوروزی خونه بود و بعدش روال عادی رفت سرکار بماند ک چ حال بدی داشتم و چ روزای رو میگذروندم...