بگیم بخندیم
تو یه بشقاب غدا میخوردیم .خودم از قبلنم بدم میاد
نیاز به جلف بازی خاصی نبود شوهرم خیلی بی جنبه بود دست بهش میزدی عنان از کف میداد🤣
لایک کنید بیام بخونمممم
عزیزان میشه ازته قلبتون دعام کنیدمعجزه کنه خدابرام ومشکلم فوری حل بشه
لطفایه صلوات بفرستیدبرام
فعلا تو همون دوره ی جلف بازیم
بعدا میام تعریف می کنم
لایک
خودم مجردم ولی یه دوستی داشتم اوایل ازدواجش سنشم کم بود ۲۰ سالش بود
با شوهرش تا پنج شیش ماه تو یه مشقاب غذا میخوردن حتی تو رستوران یا حتیییی بستنی یدونه میخریدن یه لیس این یه لیس اون حالم ازش بهم خورد دیگه هیچوقت باهاشون جایی نرفتم😂
الانم تو یه بشقاب غذا میخوریم بعد از ۶ سال
بیرون میریم هنوز هم دهن هم غذا میذاریم.
گور بابای حرف و نظر مردم و دیگران
خواهرم دهه هفتاد عقد کرده بود برادرشوهرش پاترول داشت اینارو که میخواسته برسونه زن و شوهر هردو جلو مینشستن و برادرشوهرم راننده بود🤣🤣 صندلی های عقبم خالی
میشستم تو خونه دقیقا پشت در تا بیادش، یعنی ۳ ساعت هم شده بوداااا، الان دیگه فرق نداره کی بیادش😂😂😂
جلف بازی ک ن سم بازیه های دخترخالممممم
دختر خالم اوایل ازدواج شوهرش رو اقایی صدا میزد
بعد ی روز جلو یکی از فامیلاش تعریف میکنه میگه منو اقایی فلان جا رفتیمو اینا
چند وقت بعد ک این فامیلشون میاد کادو عروسی اینارو میده فک میکرده فامیلی شوهره این اقایی هست روی کارت مینوسه تقدیم ب جناب دکتر اقایی و همسر محترم😑
منم واقعا متنفرم تو یک ظرف غذا خوردن حالا چرا خانواده ها اسرار دارن نمیدونمم
