تو خونه ادویه جات اوردم بفروشم شهرکوچیکه منم ارزون میدم بعضی مسیرا دوره باید پیاده برم ن شوهرم حمایتم میکنه ک پول بده مغازه بزنم یاحداقل یه موتور بخره برام ک جنس ببرم برامشتری هام خانوادمم ک اصلا میگن ب ما چ خیلی تنهام امشب کلی راهو پیاده رفتم توی هوای گرم خیلی غصه خوردم گاهی اشک از چشمام چکید همه امیدم اینه ک خدا کمکم کنه فقط
جاریم ن قیافه داره ن خانواده شوهرش براش ماشین خریده چقدددد طلا چقد پول خرجش میکنه رفته کلاس تتو من تنها شب چندتا بسته ادویه دستم باید توی شهر ببرم در خونه ها حتی کسی نمیبرم پدرم ماشین داره شوهرم همینطور هرگز نمیبخشمشون تو زندگی برای پیشرفت همسرم همه کار کردم چقدر طلا مال عروسیم فروختم براش اما ذره ای توکارم حمایتم نکرد
من توی سایت و درد ودل کردن هم شانسی نداشتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
