رفتیم خونه مادر شوهرم اینا تا نشستیم و موضوع و وا کردیم پدر شوهر مادر شوهرم شروع کردن آی دختر شما اله بل فلانه بهمانه انکار نه انگار ما براچی رفتیم اونجا ...
حالا حرفاشون چی بود؟؟؟ دختر شما اومده رو میل نشسته پشتش و کرده به ما حالا چی بوده قضیه .. آشپزخونه خونشون اپن داره جلوی اپن مبلارو میزارن بعد من که رو میل نشسته بودم اینا میگفتن پشتش و کرده به ما