اولویت اکثر مردا خونواده و مادرشون هستش و خب ی چیز طبیعیه این.
ترو خدا کمکم کن خونوادم میگن عروسی کنی خوب میشه اما این یه سال کلی دخالت دیدم و ناراحتی همسرم انقد بهش فشار آوردن ک دیگه قید همه چیو بده حد اظر نیست حرفامو گوش بده حاظر نیست همدردی کنه فقط انتظار داره من زجر میکشم هیچی نگم آخه نمیشه ک خونوادش زندگیمو خراب کنن منم سکوت کنم
نه بعدش بدتر میشه که بهتر نمیشه. وااای منم بعد پنج سال هنوز هییی میگم و هی گوش نمیده و تعصب مادرشو بهم نمیده حتی وقتی میدونه دخالت بیجا میکنه.انقددد بعضی حرفارو بهش زدم و نشنیده که خودم از تکرار کردنشون و بیان مجددشون تهوع گرفتم
بگو قطعا خانواده منم دخالت کنن من طرف اونا باشم توام حس خوبی نمیگیری اگه قراره دخالتشون ادامه داشته باشه و تو چیزی نگی من تکلیفمو بدونم چون من دارم ازدواج میکتم مستقل بشم نه اینکه بقیه زندگیمو اداره کنن
دقیقا میگه اونا کجا دخالت کردن اما پیش بقیه اعتراف میکنه فقط دوش ندارن پیش ن اقرار کنه انگار من دشمنش شدم خیلی سخته تو غریب باشی حرف بشنوی اون وقت بخای به زور ب شوهرت بفخمونی حق با تویه و شوهرت هم نتونه از پسشوت بربیاد تازه تو نامزد باشی و دم عروسی چرا منو نمی‌فهمم شوهرم م من عروسیم چرا همدردی نمیکنه نمیگه ببخشید خونوادم اذیتت کردن. من انقد واس لباس عروسک ذوق داشتم خواهر ای خدااااااا یعنی اینا سالم میمونن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
