2777
2789
عنوان

خیلی اذیتم با اخلاق مادرم

82 بازدید | 6 پست

مادرم به شدت پرخاشگر و عصبی هست... مثلا حرف معمولیش با داد و بیداد یک چیزی و دوبار بپرسی داد و فریاد میکنه. جلو مهمون اکثرا آدمو خجالت زده میکنه با نوع رفتارش و حقیر. محبت کلامی سالی یکبار شاید داشته باشه. دست نوازش اصلا. مهربونی خیلی کم. فضا به شدت متشنج. وقتایی ک از چیزی عصبانی هستی دوستداری کسی بهت کاری نداشته باشه انقد سر ب سرت میزاره و اذیتت میکنه ک التماس کنی خواهش کنی گریه کنی ک منو نادید بگیر بهم کاری نداشته باش من حالم خوب نیس. خواهرام میان میخوایم دور هم باشیم به شدت پرخاشگری میکنه و اونا بالاخره پا میشن میرن خونه هاشون اما من نه ادامه اش با منه. ب شدت اشکمو اکثرا در میاره چون مادره چیزی نمیتونم بگم اشکم در میاد تحمل میکنم ولی خیلی داغون شدم. افسرده و عصبی. و دل نازک. خيلی تحقیر میکنه آدمو ب شدت. ولي من ب شدت بهش میرسم بیمارستان هم رفته من پرستاری کردم ازش من خیلی بهش محبت میکنم اما اون نمی بینه ب ََشدت آزار میده و دلمو می‌شکونه کارم گریه شده بیشتر روزا آرزوم یه محبت یک گرمی و یه دست نوازش و اخلاق خوبو خنده هست. تو رو خدا اگر مامانتون خوش اخلاقه بی‌خياله قدرشو بدونید اخلاق نعمته نعمت. دعا کنید برام. 

خداوند از اشک های هیچکس ساده نمی گذرد... 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تو خونه ی پدرومادر ما که آرامش نداشتیم یا فرمی زدن یا گیرمی دادن یا کارمی کشیدن یا نمی رسیدن یا مقایسه می کردن یعنی یه بلایی سرمون آوردن که به هر قیمتی شوهرکردیم تا فرار کنیم لا اقل چند ساعت تنهایی تو خونه آرامش داشته باشیم اگه قوم الظالمین بذارن

نازد به خودش خدا که حیدر دارد   دریای فضائلی سراسر دارد.
تو خونه ی پدرومادر ما که آرامش نداشتیم یا فرمی زدن یا گیرمی دادن یا کارمی کشیدن یا نمی رسیدن یا مقای ...

الان خونه خودت بهتره؟ یا دوسداری برگردی ب اون دوران مجردی؟ 

خداوند از اشک های هیچکس ساده نمی گذرد... 
الان خونه خودت بهتره؟ یا دوسداری برگردی ب اون دوران مجردی؟

دوست ندارم برگردم خیلی بدبخت بودم واقعا اگر قرار باشه برگردم باید عقل الآن رو داشته باشم وگرنه با اون زندگی سخت وسادگی خودم و پدرومادرم که هیچی از زندگی بلد نبودن مثل مرگ تدریجی بود

نازد به خودش خدا که حیدر دارد   دریای فضائلی سراسر دارد.
دوست ندارم برگردم خیلی بدبخت بودم واقعا اگر قرار باشه برگردم باید عقل الآن رو داشته باشم وگرنه با او ...

آره آدم تو خونه خودش راحتره خودش مدیریت میکنه تمام خونه زیر نظر خودشه هرکاری بکنه نکنه.. همه میگن پدر و مادر من میگم ب نظرم هیچ جا خونه خود خود آدم نمیشه 

خداوند از اشک های هیچکس ساده نمی گذرد... 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792