2777
2789

آقا یه شخصی که باهاشون زیاد رفت و آمد داریم فامیل نیست دوست خانوادگیه

بعد چند سری از فامیلاشون برام درد و دل میکرد 

هرجا میرفتم دنبالم میومد یا توی یک جمعی وقتی حواسم نبود میومد و حواس منو به خودش جلب میکرد و باهام حرف میزد

تو یک جمع نسبت به بقیه با من راحت تر و صمیمی تر برخورد میکنه گاهی شوخی میکنه حالت تیکه انداختن و میخنده

یسری هم بحث ازدواج بود یهو برداشت به من گفت ازدواج نکنی ها😐😐

بعد یسری دیگه خانوما دور هم داشتن از روابط دوست دختر و دوست پسری حرف میزدن میگفتن دختر فلانی تو گوشیش با پسره چت میکرد و قایم میکرد میرفت تو اتاق الان با همون پسره ازدواج کرده 

برداشت به من گفت تو فقط با کسی چت نکنی و نری تو اتاق یوقت باز دوباره فرداش یهو خیلی بی ربط ساکت بودیم گفت یوقت کسیو پیدا نکنی باهاش دوس بشی😐

یه سری هم رفتیم بیرون گوشیش رو وصل کرد به اسپیکر فقط یه آهنگ گذاشت که متنش عاشقانه بود و بعدشم قطع کرد 

منم سوار تاب بودم یهو نگاش کردم دیدم داره با لبخند منو نگاه میکنه

جلوی منم خیلی اصرار داره که خودش با کسی در ارتباط نیست

حالا موندم دوست داره منو یا نه😂😂

و اینکه وقتی یه حرفی میزنم چند دقیقه بعد راجب اون حرف من اظهار نظر میکنه

با اینهمه نشانه خودم حس میکنم دوستم نداره و اینا فقط افکار احمقانه منه یا شایدم خودمو زدم به خنگی

نمیدونم شما بگین هعیییی 

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خیلی تابلوئه دیگه.دوستت داره.چند سالتونه؟

واقعا؟؟

آخه یه موقع هایی هم خیلی بی تفاوت رفتار میکنه برای همین سردرگم شدم میگم نکنه خودم دارم برای خودم قصه میبافم

من ۲۶ اون ۴ سال از من بزرگه🥲

از رو کدوم حرکاتش میگی دوستم داره؟

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟
بنظرم دوستتون داره ولی چرا میخواد تو ابنمک نگه داره عجیبهاگه انقدر ترس از دست دادن داره

😂😂😂😂😂همین دیگههههههه

آخه هردوتامونم داریم درس میخونیم

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟
الان ۲ نصفه شبه . برو بخواب

لعنتی این فکرا این موقع میاد تو ذهن آدم😂

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟
ذهنمون سر جلسه امتحان قفله ولی دو نصف شب عالی کار میکنه

اتفاقا این تایم ذهن کار نمیکنه اون قلب زبون نفهمه که حرف حالیش نمیشه داره حرف میزنه😂😂😂

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟

من که میگم داره 

حالا من تا حالا با کسی تو رابطه نبودم 

تو ایم سفری که رفتیم پسر خالم در واقع نقش خیلی پررنگی تو راحتی ما داشت و ... ۱۷ . ۱۸ سالشه 

بعد هر وقت در میومدیم بیرون دستم آب میداد یا یه شب دلم خیلیییی گرفته بود تو کربلا ساعت ۳ خواستم برم بگردم تو خیابون چون شلوغ پلوغ بود اوکی بود به نظرم ولی تو شهر خودمون اصلا از این عادتا ندارم ، گفت بیا جلوی در من هستم رفتم دستم یه لیوان چای شیرین داد و ...

از یکی دو سال پیشم تو خونه ی مامان بزرگم مثلا تو اتاق میشستم در باز میموند سرم و میاوردم بالا میدیدم از رو مبلی که دید داره ، نگاهم میکنه 

اما من نه تنها کوچیک ترین حسی به این بشر ندارم بلکه از نظرم نچسب و آنرماله برای من 

با این حرکاتش حقیقتا احساس میکنم حسی داره 

درست فکر میکنم به نظرتون؟

من که میگم داره حالا من تا حالا با کسی تو رابطه نبودم تو ایم سفری که رفتیم پسر خالم در واقع نقش خیلی ...

من میگم دوست داره 

ولی خب آخه این مثلا علنا هیچوقت اینجوری آبی یا چیزی به من نداده فقط همیشه سعی میکنه توجه منو به خودش جلب کنه اه چقدر رو مخن خب بابا اگر حسی داره بیا بگو دیگه اگر هم نداری چرا اینجوری رفتار میکنی🙄🙄🙄

منم دوسش ندارم حتی به نظرم اینکه انقدر راحته با من حس بدی بهم میده هرچقدر سعی میکنم فاصله بگیرم و بهش توجه نکنم اون بیشتر برای جلب توجه من تلاش میکنه😐😑

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟
تا مستقیم نگه نمیشه نظر داد

مشکل همینه دیگه.....

میگم کاش حداقل بفهمم هدفش چیه چون هرچی فاصله میگیرم اون بیشتر میاد سمتم

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟
من میگم دوست داره ولی خب آخه این مثلا علنا هیچوقت اینجوری آبی یا چیزی به من نداده فقط همیشه سعی میکن ...

میفهمم چی میگی دقیقا

ولی میگن دخترا می‌فهمن کسی روشون کراشه

دستم چای بود تو سفر بعد داغ بود داداشم ده دوازده سالشه نفهمید خورد بهم چای ریخت رو دستم گریم گرفت 

پسره ی دیوانه داداشم و دنبال کرد که بزنه چند تا هم حرف بارش کرد🤣😒


میفهمم چی میگی دقیقاولی میگن دخترا می‌فهمن کسی روشون کراشهدستم چای بود تو سفر بعد داغ بود داداشم ده ...

پس تو شک نکن دوست داره 

فکر کنم سنتون هم کمه برای همین بهت نمیگه 

ولی خب آخه این یه مرد گنده چرا اینجوری میکنه بابا تو دیگه بالغ شدی مثلا بیا حرفتو بزن😂😂😂😂

میگم حتما من اینجوری فکر میکنم و در حقیقت اینطور نیست اگرنه چرا نباید بگه اگر واقعا چیزی هست البته که ممکنه هم از من هم از پدرم بترسه......

چون منم زباد بهش رو نمیدم

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792