2777
2789

من یه دختر خیلی احساساتی بودم 

دوساله با همیم اصلا انگار یه ذره احساس نداره

قباا دوست بودیم باهم خیلی بهتر بود و احساسی تر بود

الان اصلا انگار نه انگار که من زنشم 

نیاز دارم به محبتش واقعا دارم اذیت میشم از ته دلم ناراحتم 

هر روز یه خلا حس میکنم دوسدارم ختی یه بغل خشک و خالی کنه 

انگار منو نمیبینه دیشب خونع مادز شوهرم اینا از سر کار اومد من بالا بودم اومد وسیله بگیره برا سر سفره صداش کردم گفتم بیا بالا یجور بد نگاهم کرد حس کردم قلبم تیکه شد

دعا کنید برام باهام بهتر شه بنظرتون چیکار کنم

منه احساساتی پرشور تبدیل شدم به یه افسرده گوشه گیر

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا اینقدر تغییر کرده

نمیدونم واقعا انگار تا رسید بهم عطشش خوابید

خیلی هم مودیه 

یکی از عزیزتریناش هم جوون فوت شد ازون ب بعد یکم بدتر شد انگار نمیدونم

باهاش حرف بزنمردها معمولا درک نمیکنن این چیزارو و ذهنشون درگیر کار و مسائل دیگسببرش مشاوره

هی دارم بهش میگم انگار ن انگار

خیلی هم درون گراس

واقعا در مونده شدم صبرم سر اومده

چطور احساسمو تغییر بدم؟ چیکار کنم؟

ببین گلم انسان به عنوان خلیفه و تنها موجودی که روح خدا رو با خودش داره ی مخلوق کاملا بی نیاز هست به غیر از نیاز به خدا

هر وقت تو وجود انسانی احساس نیاز باشه نیاز به مهر به پول به شهرت به قدرت دقیقا از همون نقطه اونقدر ضربه میخوره تا خودش رو تغییر بده 

ببین گلم انسان به عنوان خلیفه و تنها موجودی که روح خدا رو با خودش داره ی مخلوق کاملا بی نیاز هست به ...

اخه خود خدا گفته براتون همسرانی قرار دادم تا در کنارشون به آرامش برسید و بینتون مودت و رحمت باشه

همین خواسته رو من فقط دارم ینی زیادیه؟ بخدا دلم پر غصه ست

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792