شوهرم رفته کربلا..خداشاهده نیتم این یود اصلانگم رفته شوهرمم خداحافظی نکنه بامادرم اینا چون دفعه ی اولش که نیست چندباررفته که اونام اصرارنکنن بیا خونه ی ما تنهانمون..ازبس پسرکوچیکم اذیتم میکنه جایی میرم اصلا انگار ازاین رو به اون رو میشه جایی میره چشمش میخوره به کسی بقولی بال درمیاره..ازطرفی بابام اصلاو ابدااااا حوصله ی شلوغی وگریه وجیغ بچه رو نداره وسریع اخماش میره توهم وعصبانی میشه...منم گفتم بااین اوصاف میمونم خونه..ولی اخرش گفتم ول کن اگرنگم میگن چرانگفتی چرا خداحافظی نکردرفت..دیروز غروب شوهرم رفت منم دیروزو موندم خونه..بااینک مامانم هی میگفت بیا یامابیایم گفتم نه اصلا امشبو میمونم فردا رو شایدبیام..که امروز صبح بابام اومد دنبالم..ازصبح تاغروب خوب بود بابام..به شب ک هی نزدیک میشد پسرم ک اذیت میکرد هی اخماش میرفت توهم و هی میگفت شوهرت اینم میبرد کربلا میبست پشت کمرش ومیرفت😑منم خیلی ناراحت شدم تودلم گفتم من هنوز یه شبم نشده موندم اینجا بخوام دو روزم بمونم هیچی دیگ..میخوام فردا به یه بهونه ای برم ک فکرنکنن بخاطره بچه ست وناراحت شدم..چی بگم بهشون؟میخوام به دروغ بگم شوهرم داره میاد وتوراهه..بایدبرم خونه
چقدر عاقلی که با قهر نمیری خونت😊
بگو حالم خوب نیست باید برم خونه
بچه رو ببنده به پشتش؟بابات تحت تاثیر اوشین بوده حتما 😄
پدرای مردمو میبینم جونشون واس نوه اشون درمیره..دستشومیگیرن میبرن پارک و...اما پدرمن!!
فقط دل شکستن بلده..
بچت شلوغه اذیت میکنه بعد بابات حق نداره عصبی بشه؟یعنی شما عصبی نمیشی ازدست بچت دعواش نمیکنی؟؟البته تاببینیم بچت چندسالشه اگ زیردوساله بله خب بچه متوجه نمیشه ولی اگ بیشتره شماباید متوجه کنی بچه رو ک انقد اذیت نکنه
حتما برو خونت
نمیخوام دلت بد کنم ولی حرف بابات ناراحت کنندست آخه آدم از پدربزرگ بچه توقع نداره
بشین تو خونه خودت که بچت حرف نشنوه
اشکالیم نداره فکر کنن بخاطر بچست شاید یکم روشون تاثیر گذاشت
به نظرم بگو باباجون بچه شیطنت میکنه
شما هم اذیت میشید
من میرم خونمون اسباب بازیاش هست
اونجا حرف شنوی ازم بیشتره
اگر ناراحت نمیشید من برم
یا دیگه احم نمیکنن یادم میگن برو عزیزم
میای دیگه
بگو مغز شیرابمون خرابه میرسم یوقت بازشه خونه رو اب برداره برم خونه خیالم راحتره
ازبابات به دل نگیر بنده خدا به هرحال سنی ازش گذشته
اعصاب سرو صدارونداره می دونم مادربخاطربچش به دل می گیره اما درک کن پدرتو اون دوست داشته که اومده دنبالت
پارکی جایی نیست یه تایمی بچتو ببری سرگرم کنی سا باهاش نقاشی بکش و....
چراحق میدم عصبی بشه..ولی خب مگ من چندبار میام خونش؟؟خداخودش میدونه هفته ای یه باریاکمتر اونم به اجبارمیام خونش..نمیتونه یه دوروز بخاطره دل دخترش عصبانیتش رو کنترل کنه؟؟پسرم اخرای مهرمیشه دوسالش..بخدا پدربزرگای بقیه رومیبینم رفتارشون زو بانوهاشون کیف میکنم..منه بدبخت ازهیچی شانس نیوردم..همیشه ام بخاطره این اخلاق بابام حرف شنیدم ازهمسر
کاش بقیه هم مراعات شما رو داشتن
پدربزرگ من مریض و پیر بود و نیاز به استراحت داشت بچه هاش و نوه هاش همه میرختن تو خونش با سروصدا و جیغ و فریاد ، بنده خدا راه گریزی هم نداشت.
توقع داشتن هیچکی هیچی هم نگه به بچه هاشون!
لطفا اگه بچتون شلوغه خودتون شرایط درک کنین بجای ناراحت شدن از بقیه
خب همسرت نباشه
بگو نمیام خونم راحتم . بچم شلوغ میکنه نمیخوام شما اذت شید
مگه بچه ای که نذارن تنها بمونی یا به زور ببرنت خونشون ؟
